,

معماری داخلی ، طراحی داخلی ، دکوراسیون داخلی

مقدمه :

آنچه که باعث شد مقاله ای با این عنوان بنویسم , فقر مرجع و منبعی بود که به تعریف صحیح و اصولی این سه رشته باهم و تفکیک آنها از هم پرداخته باشد.

متاسفانه در بسیاری از موسسات و مراکز آموزشی و حتی کالج هایی هم که اقدام به پذیرش دانشجو در این رشته ها می نمایند مشاهده می شود از عنوان یکی از این سه رشته در تبلیغات خود استفاده می کنند اما سرفصلهای دروس مرتبط با رشته دیگری را ارائه می کنند . این عدم شناخت صحیح متاسفانه در اساتید هم قشر خودمان هم بعضا دیده می شود  و ایشان هم غالبا قادر نیستند مرز بین این سه رشته را از هم معین کنند و این سه را  به درستی تمییز دهند .

مجموع دلایل فوق الذکر  , انگیزه ای شد تا در جهت پوشش این خلاء پس از چندین هفته تلاش بی وقفه و تحقیق و پژوهش پیرامون این مساله از طریق رجوع به سایت دانشگاههای معتبر دنیا  که این رشته ها را در مقاطع تحصیلی مختلف – از پایه تا دکترا – ارائه می دهند و نیز تجربیات معلمی در این سالها و همچنین مطالعات و دریافت های شخصی  , به جمع بندی برسیم که شاید راهگشای همه عزیزان دانشجو و دوستان و همکاران ارجمند و به خصوص  آیندگان  باشد .

 

پیشگفتار:

پیش از تعریف و تشریح این سه مقوله , ابتدا لازم می دانم بحث را از توصیف واژه “فضا ” آغاز کنم به این سبب که اصولا هرحرکتی و هر هنری برای شدن و حتی پیش از آن نیاز به مفهومی به نام فضا دارد  حال ممکن است این فضا , انتزاعی باشد و یا فضایی عینی .

فضا بطور کلی گستره ایست بی انتها و نا محدود اما هنگامی که به این واژه پسوندی اضافه می کنیم در اصل این گستره بی انتها را با عناصری محدود کرده ایم و به آن شکل و فرم خاصی بخشیده ایم که گویای آن منظور باشد یا به تعبیر ارسطو که فضا را همچون ظرفی ـ منظور فیزیک ظرف نیست ـ تعبیر کرده که با هر آنچه که آن ظرف را پر نماییم به آن معنایی خاص بخشیده ایم  بطور مثال هنگامی که از فضای موسیقیایی یاد می کنیم در اصل این نتهای مختلف هستند که در کنارهم تشکیل ملودی موسیقی را می دهند و ما این گستره بی انتها را با عناصر خاص موسیقیایی که همان نتها باشند قوام می بخشیم ؛ و یا در هنر نقاشی این خطوط و رنگها هستند که نقش عناصر محدود کننده فضا را بر عهده دارند و نهایتا فضای نقاشی ما را که می تواند یک بوم نقاشی باشد   شکل می دهند.

اما شاید بتوان گفت از بین تمامی هنرها , فضا در هنر معماری ملموس تر از بقیه باشد ؛ همانطور که در موجزترین تعریفی که از معماری سراغ داریم: معماری را هنر سازماندهی فضا می دانند.

از تعریف هم که بگذریم به راحتی می توان درک کرد که فضای معماری از این جهت فضایی ملموس تر از دیگر هنرهاست که این فضا بر خلاف فضای موسیقیایی که فضایی انتزاعی است , همچون هنر مجسمه سازی که دارای سه بعد طول و عرض و ارتفاع است , فضایی عینی می باشد .

اما فضای معماری یک فضای سه بعدی نیست نکته ای که اغلب از آن غافلند دقیقا همین است ؛ فضای معماری نسبت به فضای مجسمه سازی یک بعد بیشتر دارد.

بعد چهارم فضای معماری دقیقا همان مقوله ای است که محور بحث ماست و ما برای توصیف آن از واژه “درون” استفاده می کنیم.

در هنر معماری و هنرهای وابسته به آن که آنها را معماری داخلی , طراحی داخلی و دکوراسیون داخلی می شناسیم, این بعد چهارم کاملا نقش بنیادی ایفا می کند؛ در اثبات این ادعا همین بس که پسوند همه این واژه های ترکیبی یادشده لغت ” داخلی ” است و این به آن معناست که در هر سه رشته به آن بعد از ابعاد چهارگانه فضای معماری پرداخته می شود که ما از آن با عنوان ” فضای داخلی” و یا” بعد چهارم” یاد می کنیم .

 گفتار نخست : معماری داخلی

معماری داخلی حلقه اتصال ما بین معماری و طراحی داخلی است. این رشته از طرفی همانند معماری با ساختمان  و اجزا و عناصر سازنده آن سر و کار دارد و از طرفی مانند طراحی داخلی بر فضاهای داخلی تاکید دارد.

تفکیک فضاهای داخلی یک اثر معماری بنا به کاربری تعریف شده و یا خواسته شده آن بنا, به فضاهای مورد نیاز از قبیل اتاق کار , اتاق خواب , هال , پذیرایی , آشپزخانه و … با کاربری مسکونی ؛ اتاق مدیریت , اتاق انتظار , سالن کنفرانس و … با کاربری اداری و به همین ترتیب با کاربری های تجاری , خدماتی , نمایشگاهی و … که غالبا این تفکیک ریز فضاها از هم با عناصر کف , سقف و دیوارها صورت می پذیرد در حوزه عمل رشته معماری داخلی است . حتی نوسازی ساختمانهای نسبتا قدیمی ( البته نه آنهایی که جزء میراث معماری به حساب می آیند ) هم بر عهده معمار داخلی است .

اگر بخواهیم به گونه ای دیگر این رشته را از دو رشته دیگر تمییز دهیم می توانیم بگوییم بطور نسبی معماری داخلی بیشتر مرهون دانش معماری است تا هنر معماری . و اگر بخواهیم با تعریف مادر – یعنی تعریفی که از هنر معماری دادیم – این رشته را از آن دو تفکیک کنیم باید گفت معماری داخلی فضای داخل معماری ما را از طریق عناصر کاملا فیزیکی ـ کف , سقف و دیوارها ـ سازماندهی می کند و پر معلوم است که این مرحله از سازماندهی فضا , قدم اول است و گام های بعدی آن همانطور که خواهیم دید , به ترتیب با طراحی داخلی و دکوراسیون داخلی طی می شود .

 

گفتار دوم : طراحی داخلی

طراحی داخلی, فرایندی است جهت شکل بخشیدن به فضای داخلی از طریق دستکاری حجم های موجود ـ کفها, سقفها و دیوارها ـ و یا حتی بدون آن , جهت بهبود عملکرد آن فضا .

طراحی داخلی در یک جمله : هنر و دانش درک رفتار انسانهاست جهت ایجاد فضاهای کاربردی با حداکثر راندمان درون ساختمان هایی که معماران طراحی کرده اند .

شاید بتوان گفت طراحی داخلی کاربردی ترین هنری است که بشر به خود شناخته چرا که وظیفه یک طراح داخلی نه همچون یک نقاش , خلق یک اثر هنری است که صرفا از بعد زیبایی شناسی قابل نقد باشد و نه همچون یک صنعتکار و یا حتی مخترع , ساختن یک محصولی است که صرفا عملکرد و کارایی آن مدنظر باشد. بلکه سخت تر  و ظریف تر از آنهاست چون بایستی هر دو باشد و هیچکدام نباشد ؛ شاید این تعبیر نزدیکتر به این مضمون باشد که طراحی داخلی بایستی با استفاده از عناصر مختلف, کارامدترین فضای ممکن را به زیبا ترین و دلپذیرترین   شکل ممکن , بیافریند .

یک طراح داخلی علاوه بر آشنایی کامل با رشته مادر – معماری –  نیازمند احاطه کامل بر روانشناسی محیطی است جهت خلق طرحی که منطبق بر نیاز رفتاری و عملکردی آن محیط و استفاده کنندگان آن است.

یک طراح داخلی علاوه بر تسلط بر فنون طراحی , بدون تسلط کامل به مقولات ارگونومی , نورپردازی ,رنگ شناسی و مصالح شناسی , نمی تواند موفق باشد .

 

 

گفتار سوم : دکوراسیون داخلی

دکوراسیون داخلی همانطور که با کمی تامل از نامش پیداست , با عناصری سر و کار دارد که بیشتر جنبه  دکوراتیو دارند و نقش تزئینی آن از جنبه عملکردیش بیشتر است  .

بطورکلی هرگونه حرکتی در جهت زیباتر جلوه دادن فضای داخلی از طریق چیدمان وسایل , مبلمان و عناصر تزئینی با در نظر گرفتن نقش و کارکردشان , مرتبط با شاخه دکوراسیون داخلی است به این ترتیب می توان گفت عناصری چون فرش , مبل های راحتی , پرده ها , میز و صندلی , آباژور , تخت خواب , قاب عکسها , تابلوهای نقاشی و ترکیب بندی اینها باهم چه از لحاظ رنگ و بافت و چه از لحاظ فرم و عملکرد بر عهده دکوراتور داخلی است .

البته ناگفته نماند خود این , نیازمند احاطه کامل به مقوله های رنگ شناسی , بافت شناسی , فرم شناسی و … است بطور مثال در مبحث رنگ شناسی , اینکه هر رنگی چه بصورت مستقل و یا در حالت همنشینی با سایر رنگها ,    در چه فضاهایی چه تاثیرات روانشناختی می تواند داشته باشد نیازمند تحصیل و کسب شناختی کامل و همه جانبه است .

یک دکوراتور هم باید تا حدودی آشنا به طراحی داخلی و نیز معماری داخلی باشد زیرا همانطور که گفته شد این سه رشته هر چند تخصص های خودشان را می طلبند لیکن تا حدودی اشتراکات خاص خود را هم دارا می باشند چرا که حداقل اشتراک این سه , بحث پیرامون فضای داخلی و یا همان بعد چهارم است که پیشتر گفته شد .

 

 

 

 

2 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
احساس رایگان برای کمک!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *