چگونگی ایجاد و گسترش خلاقیت در هنر /۳

 نتیجه گیری

تخیل قوه ای خلاقه در انسان است و می تواند منبع آفرینش و خلاقیت های هنری باشد. خلاقیت نیز قوه ای آفریننده در انسان است. روشن است که خلاقیت را نمی توان با فشار ایجاد کرد، بلکه باید به آن اجازه داد تا ظهور کند. همان گونه که زارع نمی تواند جوانه را از دانه بیرون بیاورد، اما می تواند شرایط مناسبی برای رشد دانه فراهم آورد. در مورد خلاقیت هم همین شرایط صادق است. باید زمینه ای مساعد برای رشد و توسعه خلاقیت هنر جویان و هنر آموزان فراهم آورد.

آموزش و تقویت تفکر واگرا در مقابل تفکر همگرا(عامل درونی)؛

پرورش قوه تخیل(عامل درونی)؛

فهم و تقویت قدرت تاویل و هرمنوتیک(عامل درونی)؛

ایجاد امنیت روانی و آزادی(عامل بیرونی)؛

پرهیز از ارزش گذاری نمره محور(عامل بیرونی)؛

همگی پیشنهادهای عملی هستند که اگر در مدارس، دانشکده ها و دانشگاههای هنر و به طور کلی در سیستم آموزش ما نهادینه شوند به زودی شاهد خیز بزرگی در جهت رشد و شکوفایی هنر خلاق در جامعه خواهیم بود.

 

پی نوشت ها:

  1. تورنس، نتیجه گرفت که معلم در کلاس درس عامل تعیین کننده ای در افزایش خلاقیت هنرآموزان است. که اگر به معلمین و اساتید، ساختار آموزشی مناسبی ارائه شود، دانش آنها افزایش می یابد و نگرش آنها تغییر می کند و می توانند از مهارت های نوین تدریس و آموزش مبتنی بر رشد خلاقیت هنرآموزان بهره بگیرند. یکی از موضوعاتی که بیشترین سهم را در تدریس خلاق و پرورش خلاقیت هنرآموزان توسط معلمان و اساتید ایفا می کند، نقش و توجه ویژه به انگیزش های درونی در برابر انگیزش های بیرونی هنرآموزان است. آمابلی،      می گوید: «همان طور که می دانیم خلاقیت، نیازمند سه عنصر اصلی و اساسی جهت رشد و نمو می باشد که عبارتند از مهارت، تخصص و انگیزه.»

تحقیقات نشان داده است که افزون بر استعداد تخصص، افراد خلاق، نیازمند یک مجموعه از ویژگی های انگیزشی نیز می باشند. این ویژگی ها عبارتند از تمایل شدید به موفقیت و تعهد نسبت به حوزه ای که برابر کار خود انتخاب کرده اند. فرد برخوردار از انگیزه درونی با میل و رغبت فزاینده ای، ساعت های پی در پی، بر روی یک اثر کار می کند. آمابلی عنوان می کند: «سومین جزء از اجزای رشد و پرورش خلاقیت، انگیزه درونی است. انگیزه درونی، به معنای میل به انجام کاری به دلیل همان کار و به دلیل آنکه جالب، رضایت بخش و یا نوعی مبارزه طلبی شخصی است. انگیزه درونی، ممکن است تا حدودی فطری باشد، اما تا حد بسیار زیادی به محیط اجتماعی بستگی دارد. این انگیزه برای خلاق بودن، آنقدر نادیده گرفته شده که می توان آن را، حلقه مفقوده خلاقیت نامید.

آمابلی، فرضیه ای را تحت عنوان انگیزش درونی فرآیند خلاقیت ارائه می کند. بر اساس این فرضیه، انگیزش درونی، افزایش دهنده خلاقیت و در مقابل، انگیزش بیرونی، کاهش دهنده خلاقیت است. بسیاری از تحقیقات دیگر هم اثر منفی انگیزش بیرونی و اثر مثبت انگیزش درونی به خلاقیت را مورد تأیید قرار داده اند. آمابلی، تأثیر ارائه جایزه بر ساخت کاردستی های کاغذی را در گروهی از دانش آموزان دختر، مورد مطالعه قرار داد. آزمودنی ها به دو گروه آزمایش، کنترل تقسیم شدند. به گروه آزمایش گفته شد پس از انجام کار، به آنها جایزه داده خواهد شد؛ اما در گروه کنترل، ارائه جایزه، مطرح نبود. نتایج حاکی از آن بود که کاردستی های گروه کنترل به طور معنی داری خلاقانه تر از کاردستی های گروه آزمایش است.

ولف ولیندن، در پژوهشی دیگر، رابطه میان فرآیندهای درگیر در ساخت موسیقی خلاقانه و انگیزش درونی را، مورد بررسی قراردادند. نتایج این پژوهش نشان گر رابطه مثبت میان انگیزش درونی و کیفیت خلاقانه موسیقی ساخته شده بود.

نیکلاس گنزاد، در مصاحبه ای که با چهار فرد خلاق، در زمینه هنری داشت، چنین نتیجه گرفت که انگیزش درونی از ویژگی های مسلم این افراد است. همگی آنها اظهار می داشتند اشتیاق وافری به خلق کردن دارند و احساس می کنند ارزش کارشان به وسیله ارزشیابی های درونی تعیین می شوند، نه ارزشیابی بیرونی. در واقع این شواهد حاکی از آن است که پاداش، جایزه و… تأثیر منفی بر خلاقیت به جا می گذارد.

به طور کلی آزمودنی هایی که برای دریافت نمره و جایزه تکلیفی را انجام می دهند در مقایسه با آزمودنی هایی که پاداشی را دریافت نمی کنند، لذت کمتری از انجام فعالیت خود می برند و بیشتر بر دسترسی به هدف بیرونی متمرکز هستندتا خود فعالیت. ( رضویه و شیخ الاسلامی، ۱۳۸۴، ۹۵)

مولف : محمد مهدی فخیمی ( کارشناس ارشد معماری /   مدرس دانشگاه و مراکز آموزش عالی )

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
احساس رایگان برای کمک!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *